مافیای عاشق من💜

پارت 4




ویو سوهی : با دایورت حرف زدم و رفتم کار نارو انجام دادم که یهو یک مرد جذاب و هات وارد بار شد وقتی دیدمش قلبم یک جوری شد نمیدونم اما خب رفت پیش اون مافیاهه انگار

درمورد منو دایون حرف میزدن وایسا برم پشت سرشون!
پایان ویو
کوک: اون دختره رو میبینی؟
یونگی : آره همون دخترس؟
کوک : آره اون دخترس انگار عاشقش شدم 💜
یونگی : منم عاشق دوستش شدم 🖤
یونگی و کوک : 🤣🤣
ویو سوهی : چ چ چی؟ اونا عاشق منو دایون شدن؟ وات؟ ولش باید برم پیش دایون
پرش زمانی وقتی رسید به دایون :
دایون : چی شده؟
سوهی : بزرگ ترین مافیا که اومده بار رو که میدونی با دوستش؟ (اروم)
دایون : اهوم (اروم)
سوهی : عاشق ما شدن! ( آروم و تعجبی)
دایون : چچچچچچچییییییی (بلند)
سوهی : آروممم (یکم بلند)
دایون : از کجا میدونی؟
سوهی: پشت سرشون رفتم شنیدم
دایون: دروغ میگی؟
سوهی : به خدا به جون خودم و خودتت
دایون : باشه چه گوهی بخوریم؟
سوهی : .........
دایون :...........
دایون : ولش بیا به کارمون برسیم
ویو دایون :
داشتم کار میکردم که نگاه سنگین خیلی سنگین روم حس کردم برگشتم دیدم یک مرده مست داره نگام میکنه ولش کردم داشتم به کارم ادامه میدادم که یهو دستی دورم جمع شد ترسیدم برگشت دیدم مرده هستش گفتم!
پایان ویو
دایون : ولم کنید قربان (یکم بلند)
مرده : نه بیا امشب باهم باشیم! (یکم بم سنش 20 هست)
دایون : خیر من جنده نیستم!
(کوک اومدم مشت زد تو دهن مرده و گفت)
کوک :مرتیکه این دختر مال منه زر نزن ببریدش (بلند و روبه روی بادیگارد هاش )
دایون : ممنونم قربان میشه ولم کنید؟ (ترسیده و آروم)
کوک : نه (عصبی)
دایون : چ...... ر... ا؟ (با لکنت و ترسیده🤣)
کوک : گفتم که نه تو مال منی ( کوک جان کسی به کسی نمیگه مال منی 🤣🤣🤣🤣اشکال نداره فدات شم 💜)
دایون : ی... ع. نی چی؟ (لکنت)
کوک: یعنی رلم میشی (یکم بلند)
کوک: همگی همگی این دختر دیگه رل من هست، و رییس اینجا بیاد میخوام بخرمش (بلند)
دایون : نمیخوام آقا
رییس بار : من به شما میفروشمش
کوک : بیا 200000 هزار وون
(کوک دایون رو بلند کرد و برد)
یونگی : هیات رییس بار سوهی رو هم 200000 وون میخرم

سوهی : چ چی (لکنت)
رییس بار :چشم بفرماید مال شما
(یونگی هم سوهی رو برد)
پایان پارت 4
دیدگاه ها (۰)

مافیای عاشق من 💜

مافیای عاشق من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط